روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود
و مجنون بدون اینکه متوجه شود از بین سجاده اش عبور کرد...
مرد نمازش را قطع کرد و داد زد : " هی!!!چرا بین من و خدایم فاصله انداختی ؟"
مجنون به خود آمد و گفت :"من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم
تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی ؟"
با سلام جهت استفاده از مطالب صلوات بر محمد و آل محمد بفرستيد و لطفاً لينك ما را در وبلاگ يا وبسايت خود قرار دهيد و به دوستان خود معرفي نماييد باتشكر - مديريت وبلاگ
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.